«شکلک» وجهی دیگر از توانایی های نویسنده ای را نشان می دهد که اگر زمانی با او همکار و همنشین بوده باشی، یا حالا همین جوری هم که نگاهش کنی، تعجب می کنی که او سر در چنین دنیاهایی هم دارد. بخشی از این «ملاحظه» که البته از سر شوخی است اما بخش جدی اش این است که همین ادبیات عامیانه و به اصطلاح لوده وار، برای ثمینی بسیار جدی و اساسی است و جان مایه این نمایشنامه. متنی ست که اندکی لغزش در نوشته و اجرا می توانست آن را به یکی از نمایش های عامه پسند تبدیل کند، اما حالا به اثری لایه لایه و عمیق تبدیل شده است. اتفاقا متن و اجرا به نحو هوشمندانه ای از قراردادهای نمایش سنتی ایرانی (از تعزیه و تخت حوضی گرفته تا نقالی و پرده خوانی) بهره گرفته است.
«شکلک» ترکیبی بامعنا از دو مقطع تاریخی این سرزمین است؛ با شخصیت هایی که از حیث طبقاتی تقریبا به هم نزدیکند و از حیث فرهنگی در دو سر یک طیف قرار دارند. از نظر منطق نمایشی، نویسنده و کارگردان یکی از این دو زمان را (مکان که ثابت است) اصلی نمی داند. اما از نظر روانی، تماشاگر این زمان زوج جوان نمایش و مقطع امروز را اصلی تر و به خود نزدیک می داند. البته ترکیب این دو مقطع حالت فلاش بک و بازگشت به حال ندارد و همان منطق رئالیسم جادویی که ثمینی به کار برده توصیف مناسب تری است. بخش «نمایشی» کار را به شیوه ای شبیه «اینترکات»، زوج قدیمی به عهده دارند که یا آن را پرده خوانی می کنند یا ذکر مصیبت. از حیث مضمون هم «شکلک» نمایشی جسورانه است.
>