Close
Search History
      Film Sarkoub ( Suppression )

      Film Sarkoub ( Suppression )

      70 % (60)
      Recommended for
      Directed by: Reza Gouran
      01:32:59 - 2018 - Subtitled - HD

      Stars

      loader

      ... See more

      Cast

      loader

      ... See more

      Reviews

      ته رودخونه پیداش کردن، ماهیا صورتشو خوردن... شاید همین یک دیالوگ برای دوست داشتن اولین فیلم «رضا گوران» کافی باشد. «سرکوب» فیلمی شاعرانه و با ضربآهنگی سیال است که اگر اهل تاتر باشی بیشتر لذتش را می بری، نه به خاطر کارگردان نام آشنایش که به خاطر دیالوگ نویسی جذاب و البته درام کل فیلم که از ادبیاتی غلیظ می آید. آغاز فیلم کمی یادآور نمایشنامه «در خانه ام ایستاده بودم و منتظر بودم باران بیاید» ژان لوک لاگارس است، چیدمان شخصیتها: مادر و دختران و برادری که انگار هرگز نمی آید. البته علاقه عجیب رضا گوران به آثار لورکا را هم نمیتوان نادیده گرفت، از اجراهای تاتر تا همین سرکوب. گه گاه ردپای خانه برناردا آلبا و حتی وحشی گریهای یرما را می توان در گوشه کنار خانه سرکوب دید. و درست بعد از متن، فرم اثر است که به شدت تلاش می کند سینما باشد. بیش از نیمی از فیلم در ابتدا نمایی سیال و پی او وی است که شخصیتها را دنبال می کند و انگارهمچون ناظر دنبال اتفاقات می گردد. در نگاه نخست حرکت مستقل دوربین حضور پررنگ کارگردان را نشانه میرود ولی در ادامه و با پایان بندی حرکتش به وضوح آن را به شخصیت پنهان روایت یعنی پدر«پرویز» تقدیم می کند. گرچه فرم با محتوا همراه میشود و همه چیز منطقی و درست جلو می رود اما جسارت خالق اثر با این همه نشانه گذاری و توضیح از بین می رود.
      فیلمبرداری متفاوت و البته سخت فیلمبردار -علی تبریزی-نقطه عطف تمام فیلم است. البته از بازی روان رویا افشار و باران کوثری نمی توان گذشت.

      «یک خانه، یک مادر و سه خواهر؛ این ها اولین مواجهه ی تماشاگر «سرکوب» با این فیلم است. اولین چیزی که تماشاگر در سرکوب با آن مواجه می شود خانه ای به ظاهر خلوت است اما این خلوتی دیری نمی پاید و با آمدن دخترانی که از همان ابتدا ما را به یاد«سه خواهر» از چخوف می اندازند مخدوش می شود. سرکوب بیش از هر چیز دیگری قصه ی زوال یک خاندان است. زوالی خودخواسته به دست دخترانی که شیفته ی رفتن و پایان اند. قیام دختران علیه پدر به مثابه ی استبداد موضوعی است که همواره دست مایه ی ساخت فیلم های بسیاری قرار گرفته است و سرکوب شکل دیگری از این قیام است؛ قیامی که زوال را در پی خود دارد.

      کاراکتر کلیدی سرکوب پدری است که حضور ندارد و از دیده ها و شنیده های دیگران کم کم به تصویر کاملی از او می رسیم و «پرویز»ی که در انتهای فیلم می شناسیم با قضاوتی که در ابتدا از او داشته ایم به کلی متفاوت است. نقطه ی قوت این فیلم نیز همین است یعنی حرکت عرضی کاراکترها و در نهایت تغییر تدریجی آنان که حقیقت را برای تماشاگر برملا می سازد.

      فیلم سرکوب بیشتر از آنکه فیلم محتوا باشد، فیلم فرم است. فرم در خدمت محتوا در آمده و گوران با اینکه قصه قرص و محکمی برای اولین فیلمش نوشته، اما به جای توسعه این قصه و موشکافی دقیق آن، ترجیح داده تا فیلمنامه را آرام آرام پیش ببرد و بیشتر از آنکه قصه گویی کند، تصویر سازی کند. دیالوگ هایی که گوران برای کاراکترهای قصه اش نوشته برخاسته از عشق او به ادبیات است و تو گویی از لا به لای یک نمایشنامه بیرون کشیده شده اند، اساسا کل فیلم سرکوب انگار که از دل یک صحنه تئاتر به تصویری جلوی دوربین تبدیل شده است.
      میزانسن تمامی سکانس ها با بینش تئاتری همراه است و طراحی صحنه هم به همین منوال پیش می رود. اتاق پر از پوشه و کاغذ پدر را ببینید در کنار آینه حمام و میز صبحانه و پذیرایی و اتاق هنرمندانه دختر نقاش این خانواده. تمامی این صحنه ها در کنار هم یک استیج بزرگ نمایشی را تشکیل می دهند که حالا در سرکوب به طور جداگانه ترسیم و طراحی شده اند.

      سرکوب، فیلمی شاعرانه و با ضربآهنگی سیال است که اگر اهل تاتر باشی بیشتر لذتش را می بری، نه به خاطر کارگردان نام آشنایش که به خاطر دیالوگ نویسی جذاب و البته درام کل فیلم که از ادبیاتی غلیظ می آید.
      آغاز فیلم کمی یادآور نمایشنامه «در خانه ام ایستاده بودم و منتظر بودم باران بیاید» ژان لوک لاگارس است، چیدمان شخصیتها: مادر و دختران و برادری که انگار هرگز نمی آید.
      البته علاقه عجیب رضا گوران به آثار لورکا را هم نمیتوان نادیده گرفت، از اجراهای تاتر تا همین سرکوب.
      گه گاه ردپای خانه برناردا آلبا و حتی وحشی گریهای یرما را می توان در گوشه کنار خانه سرکوب دید.
      و درست بعد از متن، فرم اثر است که به شدت تلاش می کند سینما باشد.