Close
Search History
      Film Nagahan Derakht ( Suddenly Tree )

      Film Nagahan Derakht ( Suddenly Tree )

      73 % (44)
      Recommended for
      Directed by: Safi Yazdaniyan
      01:31:48 - 2018 - Subtitled - HD

      Stars

      loader

      ... See more

      Cast

      loader

      ... See more

      Reviews

      فیلم در ادامه همان فضای فیلم قبلی یزدانیان ساخته شده است. همان فرهاد و رشت و نوستالژی و عشق پاک کودکی و المان های خاطره انگیز مربوط به گذشته و دوران کودکی کارگردان. با همان روایت های چندپاره از حال و گذشته و آینده اما با یک تفاوت بزرگ.
      فیلم روایتگر شخصیتی به نام فرهاد با بازی «پیمان معادی» است که داستان دراماتیک زندگی اش را از کودکی متصور می شود و به صورت راوی/نریشن به ما می گوید. فیلم در برداشت های اول خود سراغ کودکی فرهاد می رود و روایت را از صحبت های او در زمان حال با روانشناس و فلش بک های متعدد می فهمیم. پرداختن به خاطرات کودکی برای غالب آدم ها شیرین و بارِ نوستالژیک دارد.
      از اتفاقات دوران مدرسه و افتادن دندان و بازی های بچگی، و عشق کودکی که اکثرا تجربه زیستی همگان بوده تا تجربه های شخصی تری که کارگردان به تصویر درآورده است؛ همچون: نوستالژی، رشت، قایق، دریا، نارنج، عشق پاک و یک طرفه و فرهاد! چیزی که در این پیرنگ ها مشهود است دو چیز است، اولی ناکامی فرهاد در زندگی، مخصوصا در ارتباط با زنان از ابتدا (همان طور که از نامش نیز پیداست که نماد ناکامیست) دومی مسئله عشق به مادر و سینما است که از کودکی تا آخر در فرهاد برجسته است.
      نزدیکی و وابستگی مطلق به مادر و همچنین در احاطه زنان بودن نکات بارز فیلمنامه در پرداخت کاراکتر اصلی است. البته در احاطه زنان بودن به این معنا که گویی زندگی را عمدتاً در ارتباط با زنان فهمیده و معنا کرده است. مادر او تنها در رابطه با فرهاد معنا دارد به ویژه در فصل انتهایی فیلم، ما حتی مادر را در یک پلان و سکانس بدون فرهاد می بینیم، اما زن هرگز بدون فرهاد دیده نمی شود، بنابراین حضورش تنها به وجود مرد داستان یعنی فرهاد بستگی دارد.

      ساخته قبلی یزدانیان به حدی خوب و موفق بود که باعث شود این کارگردان دوباره سراغ سوژه ای نسبتاً مشابه برود و بخواهد آن موفقیت را تکرار نماید. در این مسیر، یزدانیان هرآنچه که نیاز داشته در اختیارش بوده است. ارجاع به رشت و نوستالژی های شمال کشور و کریستوف رضاعی که این نوستالژی و شاعرانگی را رنگ آمیزی نماید. اما نتیجه کار این بار متفاوت از اثر قبلی کارگردان است و هرچقدر که در «در دنیای تو ساعت چند است؟» به دل تماشاگر می نشست، در اینجا «ناگهان درخت» تماشاگر را از خود طرد می کند!
      بزرگترین و اصلی ترین مشکل «ناگهان درخت» پراکنده گویی فراوان فیلمساز است. این فیلم براساس خاطرات مادر یزدانیان ساخته شده. خاطراتی که فقط صفی یزدانیان حس و حال آن را درک می کرده و زمانی که می خواسته این حس را با تماشاگر سهیم شود به بن بست خورده است. فیلم با یک عشق پاک و ساده مدرسه ای آغاز می شود. آغازی جذاب که می تواند به خوبی زمینه ساز عاشقانه ای بزرگ باشد. اما فیلم به محض آنکه دوران کودکی را به پایان رسانده و به بزرگسالی وارد می شود، مسیر خود را گم می کند.

      دیالوگ هایی فیلم دیالوگ هایی بس صادقانه و رک و راست هستند که برخی از آنها مانند پتک بر سر مخاطب فرود می آیند ولی رنگ واقعیت دارند. این موضوع مرا یاد آثار آلبر کامو و بخصوص «بیگانه» آن انداخت؛ کتابی که قهرمانش حتی آرزوی مرگ عزیزان خود را می کرد و این موضوع را صادقانه با خوانندگان خود در میان می گذاشت. فرهاد که در نقش دانای کل و راوی ماجرا است، صاحب این دیالوگ های به یاد ماندنی است و آنها را طی دیالوگی که با معشوقه یا مادرش دارد، ادا می کند. فیلم ناگهان درخت یک فیلم به شدت شخصی از کارگردانش است که حول محور کاراکتر اصلی اش می چرخد. فیلم شناختنامه ای بر فرهاد و فرهادهایی است که در دور و بر خودمان کم نیستند. فیلم هم شاعرانه است و هم روانشناسانه و ترکیبی از این دو را ارائه می دهد که متاسفانه هیچ یک هم کامل نیستند.

      «ناگهان درخت» همان قدر که فیلم تصویر و رنگ و ادبیات است، فیلم «موسیقی» هم هست. تجربه نشان داده است حاصل همکاری صفی یزدانیان با کریستف رضاعی، نتیایج خوبی را در بردارد و این اتفاق در «ناگهان درخت» نیز رخ داده است. «رشت» در فیلم، بیش از آن که یک مکان باشد، یک شخصیتِ واجد هویت است. رشت قرار است معرف آدم های داستان باشد و بخشی از پازل وجودی آن ها را تکامل بخشد. گرچه نباید از یاد برد که یزدانیان توانسته بود در «در دنیای تو ساعت چند است؟» از این شهرِ نوستالژیک بهره ی هوشمندانه تری بگیرد و حضور "رشت" در «ناگهان درخت» تنها به شکل گیری سرانجام آدمهای داستان کمک کرده است.