در اینکه دغدغه سینمای ایران، زوم ویژه ای روی خانواده، خیانت و طلاق عاطفی دارد جای هیچ شکی نیست؛ اما از سوی دیگر نیز می توان امیدوار بود به اینکه در این وانفسا، سیفی آزادی ظهور کند و چهره متناسبی با این قشر جامعه داشته باشد. به طورقطع، همه اجتماع دارای موقعیت های دراماتیک نیست؛ مگر اینکه راوی به اندازه ای بر داستان اشراف داشته باشد که منطقا بیان لفظی سینما را دچار تشویش نکرده باشد. باید اعتراف کرد در این فیلم، بیش از آن که داستان، بیننده را به هیجان وادارد، بازی ها و چهره های شناخته شده در این حوزه، مخاطب را روی صندلی ها میخکوب می کند. شاید نکته متفاوتی که داستان «ماجان» با دیگر نمونه های ساخته شده در این حوزه یا نزدیک به آن، داشته باشد شکل بیان احساسات از طرف پدر و مادر نسبت به برخورد با فرزند است. فیلم نامه، مشخصه خاصی ندارد که بیننده را دچار تفکر درون سینمایی کند؛ پس تمام حواس خود را بر حواشی این تصادف اتفاق افتاده در سکانس های ابتدایی فیلم متمرکز می کند و این دست و پا بستگی، راوی را در معنایی به نام روایت در برابر مخاطب در ادبیات نمایشی نشان می دهد. عنوان این سوتیتر ویژگی های یک قصه سینمایی است که می توان آن را این گونه توصیف کرد: 1- ابتدا راوی باید نسبت خود را با داستان مشخص کند. 2- ارتباط معنایی میان وقایع داستان، باید از نظر منطقی و احساسی به یک اندازه باشد. 3- قبل از انتخاب یک پایان بندی کوبنده برای فیلم نامه، باید به این فکر کرد، آیا داستانی که تا به اینجا تعریف شده است لیاقت چنین پایان بندی را دارد یا خیر؟